ماه‌ نویس

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس، گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

ماه‌ نویس

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس، گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

فاطمه اکرا رمضانی
یه مامان حقوق خوانده عاشق ادبیات که دستی به قلم هم داره.
برای شناخت بیشتر به صفحه «درباره من» مراجعه بفرمایید.
کانال ایتا: https://eitaa.com/mah_nevis

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شمال» ثبت شده است

امامزاده را که دیدم به سمتش قدم برداشتم. گنبد سبز کوچکش میان خانه‌های چوبی و قدیمی پهن شده در دامن سبز روستا، از دور معلوم بود. به در چوبی و بزرگش رسیدم. همینکه دستگیره نو و فلزی را پایین کشیدم یاد آن زن زائر در مشهد افتادم. با نهایت سرعتی که جمعیت اجازه‌ام می‌داد به سمت ضریح می‌رفتم. زن لاغر و سبزه‌رویی، حدودا سی ساله، جلوتر از من حرکت می‌کرد. به هر دری که می‌رسید، لحظه‌ای پا کند می‌کرد. آن را می‌کوبید و می‌رفت سراغ بعدی. قصه‌ی رهگذری که دم افطار در خانه‌ی امام‌علی را کوبید برایم زنده‌ شد. در رابستم. آن را کوبیدم و وارد شدم.

 

#عادت_حسنه

 

فاطمه اکرا رمضانی
۳۱ مرداد ۰۲ ، ۱۴:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ظهور خورشید صبحگاهی بعد از یک غیبت صغری شبانه و صدای صبح بخیر آفتابگردان ها و رنگین کمانی از گل های زیبا در باغ.

بوی خوب چای با صدای فریاد سماور قدیمی،

طعم خوش پنیر و کره محلی خانه ی مادربزرگ.

 

مادربزرگم زنی است که مهر وجودی اش او را تبدیل به نور مطلق کرده.

آری نوری در گوشه ای از این دنیای پهناور، در همان خانه قدیمی اش که قبلاً چوبی بوده و بعدها به همت بچه هایش بازسازی شده.

نوری که روزگار در پی خاموش کردنش بود ولی فالله خیر حافظا

همیشه بساط چای اش به راه است

به محض رسیدن به خانه اش همه را دعوت به چای با عطر هل و گل محمدی در لیوان های کمر باریک قدیمی اش میکند

و تو در کنار هاله ای از نور، مهربانی می نوشی چای با طعم مهر 

چای با طعم خدا

 

فاطمه اکرا رمضانی
۱۳ شهریور ۰۱ ، ۱۸:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر