ماه‌ نویس

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس، گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

ماه‌ نویس

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس، گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

فاطمه اکرا رمضانی
یه مامان حقوق خوانده عاشق ادبیات که دستی به قلم هم داره.
برای شناخت بیشتر به صفحه «درباره من» مراجعه بفرمایید.
کانال ایتا: https://eitaa.com/mah_nevis

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهر مادری» ثبت شده است

مادرها بسیار سخاوتمندانه و صبورانه برای رشد نهال زندگیشان، عصاره وجودشان را به پای فرزندانشان می ریزند و خودشان را غرق در دنیای مادری هایشان می کنند.

مادران کربلا اما صبر را جانی دیگر بخشیده بودند.

از مادران پسرانِ غریب مدینه که به یاد مظلومیت های کریم ترین خلائق، جوشن به تن پسرانشان می کردند گرفته تا مادر عون و عبداللهِ کم سن و سال که همه مادران شهدا بعد از او بود که آموختند صبر بر بلا را.

اما بگویم از مادر سرباز شیرخواره‌ی آن دشتِ بلا که هنوز آهِ رباب بر دل همه مادران زنده است.

زنان می دانند وقتی بچه‌ی شیرخواره‌ای، شیر طلب کند و مادر شیری نداشته باشد، چه داغی جگر مادر را می سوزاند.

آری،

آقای تشنه لب ما، چون ماهیِ دور افتاده از آب، دست و پا زدن غنچه‌ی شش ماهه اش را که دید، مستأصل که شد، جان به لب که شد، دلش مثل زمین داغ کربلا که سوخت، با خودش گفت دیگر به کودک شش ماهه که رحم می کنند، پس آن طفلِ آفتاب را بر دستانش بلند کرد و همه اهل آسمان را شرمنده ساخت. ناگهان زمین را زمستانی سرخ پوشاند و زمان ایستاد به حیرت، حیرت از این حد از شقاوت و قساوت.

پس از او زمین تشنه نور شد، پس از او هرگاه آبی به گلوی کودکی رسید، زمین و زمان آه کشیدند، پس از او تشنگی تازه به دنیا آمد.

خورشید شش ماهه ای غروب کرد و خونش راهی آسمان شد و شد اشکِ سرخِ آسمان و سرخی غروب از آن روز خونین‌تر شد تا پیام آور عدل باشد برای همه زمین‌ها و زمان‌ها.

آری همه صحنه‌ها کربلاست، همه ماه‌ها، محرم و همه روزها، عاشورا.

باید انتخاب کنید با‌حسین بودن را یا بی‌حسین ماندن را.

آنچنان مردن را یا این چنین ماندن را.

 

 

فاطمه اکرا رمضانی
۱۷ مهر ۰۱ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

اولین باری که نامم را صدا زد را به یاد می آورم. لحظه ای که مرا به جشنی که در قلبم آغاز شده بود دعوت می‌کرد. به من حس مادرانگی ام را یادآوری کرد و دستانم را گرفت و برد به لحظه ای که چشم های زیبایش را با آن مژه های بلند مشکی اش به رویم باز کرد و مرا پرت کرد به دنیایی دیگر.

لحظه ای که برای اولین بار به آغوش کشیدمش، لحظه ای که همه دردهایم را از من گرفت. دردهایی که تا چند لحظه پیش داشتند روحم را از بدنم خارج می‌کردند.

باورم نمی شد، ولی او به دنیا آمده بود و منِ غرق در حیرت و بُهتی که با شوق و شعف همراه شده بود را وارد دنیایی از عطوفت و خودشناسی و رشدی مضاعف کرده بود. اگر او نبود هیچ وقت به این اندازه از رشد نمی رسیدم.

به نظرم مادری برای زن مانند جِت است.جتی که مسیر رشد را سرعت می‌بخشد و او را به سرعت وارد وادی دیگری از زنانگی میکند. او را از دنیای صورتی و عروسکی دخترانه اش، به دنیایی خستگی ناپذیر و پر مسئولیت و در عین حال شیرین و وصف ناپذیر.

جغجغه اش را جلویش تکان دادم و لبخندش را خریدم و با ذوقش و تکان دادن دست و پاهای ظریفش، قندی در دلم آب کرد و کامم را شیرین کرد.

مادری پرواز روح است. پرواز به آسمانی بالاتر و نزدیکتر به خدا. لحظاتی را در مادری چشیدم که اگر مادر نمی‌شدم مرا اینقدر به خدا نزدیک نمی‌کرد. بعد از مادر شدنم خدا را گاهی در خانه ام، درست در کنارم حس میکنم. خدایی که محبت مادر به فرزندش، قطره ای از دریای محبت او به عبدش است.

گاهی خسته میشوم ولی با یک تلنگر کوچک به یادم می آورد که چه موهبتی را نصیبم کرده و آن زمان بهتر میفهمم که عبد بودن یعنی چه؟ تسلیم رضای حق بودن یعنی چه؟ با گوشت و خونم مزه ی صبر را می‌چشم و با همه وجود مسئولیت پذیری را به خورد روحم می دهم.

مادری پرواز از لطافت دخترانه به قدرت زنانه است.

مادری تار و پود لطافت و قدرت زن را دقیقا در کنار هم می‌دوزد و لباسی از جنس مهر به تنش می‌پوشاند.

فاطمه اکرا رمضانی
۲۹ شهریور ۰۱ ، ۱۷:۴۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ماما_ماما!

این اولین بار است که نامم را صدا میزند و مرا به جشنی که در قلبم آغاز شده دعوت میکند. به من حس مادرانگی ام را یادآوری میکند و دستانم را میگیرد و میبرد به لحظه ای که چشم های زیبایش را با آن مژه های بلند مشکی اش به رویم باز کرد و مرا پَرت کرد به دنیایی دیگر.

لحظه ای که برای اولین بار به آغوش کشیدمش، لحظه ای که همه درد هایم را از من گرفت. دردهایی که تا چند لحظه‌ی پیش داشتند روحم را از بدنم خارج می‌کردند. باورم نمیشد، ولی او به دنیا آمده بود و منِ غرق در حیرت و بُهتی که با شوق و شعف همراه شده بود را وارد دنیایی از عطوفت وخودشناسی و رشدی مضاعف کرده بود.اگر او نبود هیچ وقت به این اندازه از رشد نمی رسیدم.

به نظرم مادری برای زن مانند جِت است. جِتی که مسیر رشد را سرعت می‌بخشد و او را به سرعت وارد وادی دیگری از زنانگی میکند.

او را از دنیای صورتی و عروسکی دخترانه اش به دنیایی از صبر و مسئولیت و عاطفه ی زنانه سوق می دهد. دنیایی خستگی ناپذیر و پر مسئولیت و در عین حال شیرین و وصف ناپذیر.

جغجغه اش را جلویش تکان میدهم و لبخندش را میخرم و با ذوقش و تکان دادن دست و پاهای کوچک و ظریفش قندی در دلم آب میکند و کامم را شیرین میکند.

مادری پرواز روح است. پرواز به آسمانی بالاتر و نزدیکتر به خدا. لحظاتی را در مادری چشیدم که اگر مادر نمی‌شدم مرا اینقدر به خدا نزدیک نمی‌کرد. بعد از مادر شدنم خدا را گاهی در خانه ام، درست در کنارم حس میکنم. خدایی که محبت مادر به فرزندش، قطره ای از دریای محبت او به عبدش است.

گاهی خسته میشوم ولی با یک تلنگر کوچک به یادم می آورد که چه موهبتی را نصیبم کرده و آن زمان ها بهتر میفهمم که عبد بودن یعنی چه؟ تسلیم رضای حق بودن یعنی چه؟ با گوشت و خونم مزه‌ی صبر را می چشم و با همه‌ی وجود، مسئولیت پذیری را به خورد روحم میدهم.

مادری پرواز از لطافت دخترانه است به قدرت زنانه.

مادری تارپود لطافت و قدرت زن را دقیقا در کنار هم می دوزد و لباسی از جنس مهر به تنش می‌پوشاند.

فاطمه اکرا رمضانی
۱۹ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر