ماه‌ نویس

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس، گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

ماه‌ نویس

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس، گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

فاطمه اکرا رمضانی
یه مامان حقوق خوانده عاشق ادبیات که دستی به قلم هم داره.
برای شناخت بیشتر به صفحه «درباره من» مراجعه بفرمایید.
کانال ایتا: https://eitaa.com/mah_nevis

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

انگار تاریخ دویده، نفس‌زنان خود را رسانده تا اینکه فقط به امروز برسد.

انگار همه‌ی هیبت و عظمتش را از روزهای دیگر برداشته تا برای امروز خرج کند.

انگار دنیا خلق شده فقط برای امروز،

گذشته و حال و آینده، همه غرق شده دریای بیکرانِ چنین روزی‌اند.

انگار امروز، همیشه است.

مریم، تو را می‌ستود که نویدبخش مسیح شد.

آسیه در لحظه‌ی جان‌دادن، روی تو را دید که لبخندزد و تیغِ تیزِ فرعون را نوشید.

حوا برای تو بود که آغازگرِ نسلِ زنان شد.

خدیجه را خداوند آفرید تا تو را بر عالم بتاباند.

زینب به وقت روبرو شدنِ با سر بر روی نیزه بلندشده‌ی برادر، دستانش در دست تو بود که کمرش خَم نشد.

ای عالم و آدم خلق شده برایش،

  ای همه‌ی مادرها فدای خستگیِ بعد از گندم آسیاب کردنت،

وقتی غم، خودش را مثلِ آبِ یخ، در شبِ یخبندانِ زمستانی پَرت می‌کند توی صورتت، و سرما، جانت را به‌یغمامی‌بَرَد، و تا به خودت بیایی، سیاهی‌اش را بر تمامِ قدوبالایَت می‌کِشَد،

تو

مادرانه، ظهور می‌کنی.

نور می‌شوی و می‌تابی بر سیاهی.

خورشید می‌شوی و ظلمتِ شب‌هایمان را روز می‌کُنی، چون تو از همه مادرها، مادرتَری.

 

فاطمه اِکرارمضانی

 

فاطمه اکرا رمضانی
۲۲ دی ۰۱ ، ۱۷:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

مادرها بسیار سخاوتمندانه و صبورانه برای رشد نهال زندگیشان، عصاره وجودشان را به پای فرزندانشان می ریزند و خودشان را غرق در دنیای مادری هایشان می کنند.

مادران کربلا اما صبر را جانی دیگر بخشیده بودند.

از مادران پسرانِ غریب مدینه که به یاد مظلومیت های کریم ترین خلائق، جوشن به تن پسرانشان می کردند گرفته تا مادر عون و عبداللهِ کم سن و سال که همه مادران شهدا بعد از او بود که آموختند صبر بر بلا را.

اما بگویم از مادر سرباز شیرخواره‌ی آن دشتِ بلا که هنوز آهِ رباب بر دل همه مادران زنده است.

زنان می دانند وقتی بچه‌ی شیرخواره‌ای، شیر طلب کند و مادر شیری نداشته باشد، چه داغی جگر مادر را می سوزاند.

آری،

آقای تشنه لب ما، چون ماهیِ دور افتاده از آب، دست و پا زدن غنچه‌ی شش ماهه اش را که دید، مستأصل که شد، جان به لب که شد، دلش مثل زمین داغ کربلا که سوخت، با خودش گفت دیگر به کودک شش ماهه که رحم می کنند، پس آن طفلِ آفتاب را بر دستانش بلند کرد و همه اهل آسمان را شرمنده ساخت. ناگهان زمین را زمستانی سرخ پوشاند و زمان ایستاد به حیرت، حیرت از این حد از شقاوت و قساوت.

پس از او زمین تشنه نور شد، پس از او هرگاه آبی به گلوی کودکی رسید، زمین و زمان آه کشیدند، پس از او تشنگی تازه به دنیا آمد.

خورشید شش ماهه ای غروب کرد و خونش راهی آسمان شد و شد اشکِ سرخِ آسمان و سرخی غروب از آن روز خونین‌تر شد تا پیام آور عدل باشد برای همه زمین‌ها و زمان‌ها.

آری همه صحنه‌ها کربلاست، همه ماه‌ها، محرم و همه روزها، عاشورا.

باید انتخاب کنید با‌حسین بودن را یا بی‌حسین ماندن را.

آنچنان مردن را یا این چنین ماندن را.

 

 

فاطمه اکرا رمضانی
۱۷ مهر ۰۱ ، ۱۳:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر